| |
جريان بينالمللي تحريف تاريخ ايران جريان رضاخاني غيراز برخوردهاي مستقيم با اسلام و تشيع بذرهاي تلاشهاي انحرافي درازمدت تر فرهنگي را در حوزههايي مثل روايت تاريخ ايران کاشت که ثمرات آن در زمان محمدرضا بروز کرد. عليرغم اينکه با انقلاب اسلامي بسياري از تلاشهاي آنها ناکام ماند ولي متأسفانه جريان تاريخنگاري که در آن زمان به راه افتاد همچنان پابرجاست. گفتمان تاريخ نگاري ايران باستان دوران پهلوي در تقابل با فرهنگ اسلامي بود به نحوي که با مطالعه تاريخ باستان بصورت کاملاً نامحسوس نسبت به "اسلام" و تحرکات آن در ايران تنفر حاصل مي شد. حتي بسياري از اين دسته تاريخ نويسان يا معزان تاريخ چه آنها که بعدها پشيمان شدند(مثل زرينکوب) و چه آنها که تا آخر به رده خود ادامه دادند. در خاطرات خود به اين موضعگيري منفي کور نسبت به اسلام اشاره کردهاند. مثلاً زرين کوب در کتاب ايران پس از اسلام (ص 150) ميگويد: "کتاب من (اشاره به کتاب دو قرن سکوت) و کتاب ابراهيم پور ؟؟؟؟ و ديگران که بيشتر متأثر از فراماسونري بودند تاريخ نگاري نبود بلکه ضديت با اعراب بود. يا در خاطرات بزرگ علوي مفصلاً درباره آثار اينگونه و نحوة نگارش و جهتگيريشان توضيح داده شده است. در اين خاطرات آمده است که اصرار صادق هدايت بر نوشتن کتاب ترجمهها" چگونه بوده است و يا اينکه وقتي ؟؟؟ از اسلام به طور کلي به ميان ميآمد چقدر صادق هدايت خشمگين و پرخاشگر ميشد، به شدت ميلرزيد و شروع به فحاشي ميکرد! مثلاً يکبار "مينوي" مطلبي درباره اسلام گفته بود که حتي دفاع از آن هم نبود که هدايت در کافه نادري جلو خانمها به وي بسيار فحاشي ميکند! يکي از جهتگيريهاي جريان مذکور پيش بردن همزمان ايجاد ضديت نسبت به اسلام و ايجاد قرابت نسبت به يهود بود. در کتاب خاطرات "معير عذري" صهيونيست جدي و فعال نمونههايي از اين تلاشها آمده است. مثلاً در خصوص حاج علي کيا که بعدها سپهبد شد و شرح برخورد پدر و خود عذري با کيا در نرم کردن وي نسبت به يهوديت و جذبش به يهوديان طوري که موجب تعجب خود عذري شده بود مطالبي هست. اين فرايند و فرايندهاي ايجاد قرابت مشابه از طريق به وحدت رساندن پيشينه تاريخي ايرانيان و يهوديان صورت ميپذيرفت. يکي از تلاشهاي نظري جريان مذکور در پيگيري قرابت يهوديان و ايرانيان محدود کردن تاريخ باستان ايران به 2500 سال بوده است! يعني جا انداختن اين نکته که رونق تمدن ايراني به زماني بازميگردد که پيوندي جدي بين يهوديان و ايرانيان (هخامنشيان) در 2500 سال پيش وجود داشته است. لازمه اين فهم از تاريخ وجود نداشتن چيز قابل ملاحظهاي قبل از هخامنشيان بوده است. بنابراين بسياري از آثار تمدنهاي قبل از هخامنشيان مثل عيلاميها در طول اکتشافات باستانشناختي زمان رضاخان و پس از او از بين رفته است. مؤسسه شرقشناسي دانشگاه شيکاگوي آمريکا پس از حفاريهاي سالهاي 1314 و آنگاه که بر روي سايت تخت جمشيد کار ميکرد آثار ساير تمدنها را در اطراف سايت تخت جمشيد که خود سايتهايي مستقل بوده اند مثل تمدن عيلامي کاملاً از بين برده است که عکسهاي اين آثار هم اکنون وجود دارد و در کتابي به نام "تخت جمشيد" که خود مؤسسه شرقشناسي دانشگاه شيکاگو قبل از انقلاب بوسيله انتشارات فرانکلين در ايران چاپ شده است، وجود دارد. از کارهاي ديگر دانشگاه شيکاگو بردن الواح به دست آمده از سايت تخت جمشيد و اطراف آن بطور غيرقانوني و ناحق به کشور آمريکاست. اين الواح که بالغ بر 30 هزار لوح بودهاند. هيچگاه بدست محققين ايراني نيفتاده است و حدود هفتاد سال است که فقط برخي محققين دانشگاه شيکاگو بدان دسترسي دارند. چه اگر اين الواح عرضه شود که به نظر ميرسد عليرغم همه تلاشها اين امر صورت نخواهد پذيرفت بسياري از مباني جريان تاريخنگاري مسلط به زير سوال خواهد رفت. پيگيري جريان الواح از اين لحاظ مهم است که هنوز عدهاي در داخل از حرکتهاي آمريکاييها چه در از بين بردن آثار عيلامي و ... و چه در پس ندادن الواح حمايت ميکنند و اصرار عجيبي بر فعاليت مجدد و تمديد حضور دانشگاه شيکاگو در ايران دارند. حضور اين جريان داخلي اسلامستيز و تحسين کننده يهود در تاريخ ايران در مطبوعات امروز نيز هست و موارد زيادي جهت اثبات اين ادعا وجود دارد. مثلاً در سال 1383 يکشنبه 18 مرداد روزنامه همشهري مقالهاي را از فصلنامهاي ؟؟؟ در استراليا نقل ميکند که در آن آمده است داستان قاليچههاي پرنده در تاريخ ايران صحت داشته است و صنعتگران ايراني با يکسري فعلو انفعالات شيميايي در اطراف برخي چشمههاي آب قاليچهها را به پرواز در ميآوردند ولي پس از ورود اسلام به ايران براي اينکه شترها، استرها و اسبهاي مسلمانان به فروش برود آنها کل صنعتگران ايراني قاليچههاي پرنده را از دم تيغ گذراندند! حتي در تلويزيون نيز ميتوان به مواردي اشاره کرد مثلاً شبکه خبر سال پيش طي چند برنامه به پيامبران ايراني پرداخت و بسياري از يهوديان را که خود آنها نيز ادعايي بر پيامبر بودن ايشان ندارند را به عنوان پيامبران ايراني معرفي کردند گويا سرتاسر سرزمين مدفن پيامبران يهود است. اين در حالي است که بسياري از نقاط منفي حيات يهوديت در ايران کاملاً مورد اغماض قرار گرفته است. مثل داستان قتل عام ايرانيان در زمان هخامنشيان بدست يهوديان که در کتاب " "استر" تورات آمده است!! |
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت